پاییز آلمان در تابستان آغاز شد: ماجرای راف سمبل راف
شنبه ۷ آپریل ۲۰۰۷: سی سال است که از کشتن دادستان کل کشورآلمان، بوباکس، به دست تروریستهای گروه موسوم به راف (RAF) میگذرد. این ترور که آغاز یک سری قتل در سالهای دهه هفتاد با انگیزههای سیاسی بود، بعدها با عنوان "پاییز آلمان" وارد تاریخ این کشور شد. نگاهی به ماجرای راف میاندازیم.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: صحنه پس از قتل دادستان کل کشورآلمان، بوباکس
وقتی درهای زندان آیشاخ در روز ۲۵ مارس ۲۰۰۷ به روی بریگیته مونهاوپت (Brigitte Monhaupt) باز شد و او پس از ۲۴ سال حبس پا به دنیای آزادی گذاشت، ساعت حدود دوی صبح بود. تا این ساعت این زندانی سرسخت گروه موسوم به بادرـ ماینهوف تنها بخشی از محکومیت های چندگانهاش را پشت سر گذاشته بود: او در سال ۱۹۸۵ از سوی دادگاه عالی اشتوتگارت به ۵ بار حبس ابد و ۱۵سال زندان عادی محکوم شده بود.Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بریگیته مونهاوپت ولی براساس قوانین جزایی آلمان، هر زندانی حق دارد، پس از گذراندن "حداقل زمان مجازات" خود، درخواست "آزادی با قید و شرط " کند. مونهاپت که به اتهام "۹ بار قتل و طرح و پیاده کردن شمار زیادی از حملات مسلحانه" محاکمه شده است، از این حق استفاده کرد و ماه پیش با موافقت مقامات مسئول آلمان از زندان آزاد شد. البته برخی از صاحب نظران حقوقی آلمان، به ویژه خانوادههای قربانیان این موج ترور که در سالهای ۷۰ امنیت داخلی آلمان را به طور جدی به خطر انداخته بود، از این رأی "بزرگ منشانه" خشنود نیستند. واقعیت ولی این است که مقامات حقوقی که باید تصمیمات خود را با توسل به مواد قانونی مستند کنند، چاره ای جز موافقت با تقاضای مونهاپت نداشتند: چون موافق قانون اساسی این کشور، یکی از سه پایه اصلی سیستم حکومتی آلمان، حکومت برمبنای قانون است.
بسته شدن پرونده راف
عنوان RAF مخفف Rote Armeefraktion به معنای فراکسیون ارتش سرخ است. این گروه را در آغاز "بادرـ ماینهوف" نیز مینامیدند، چون دو تن از بنیانگذارانش آندرئاس بادر و اولریکه ماینهوف بودهاند. بارها از این سخن رفته است که دیگر پرونده این گروه بسته شده. ولی با پخش خبرآزادی مونهاپت باز بحث در این مورد بالا گرفت.
در پروندههای اعضای فعال این گروه تروریستی که تعدادشان در کل از ۲۵۰ نفر تجاوز نمیکرد، ترور ۳۴ انسان ثبت شدهاست. این قربانیان از تمام قشرهای جامعه برخاسته بودند: پلیس، کارمند بانک، راننده، زن خانه دار، چند دادستان و سرمایه دار. ولی دلیل ترس و بیمی که ترور چپ مسلح در دهه ۱۹۷۰ برانگیخته بود، تنها به خاطر ضربات مسلحانه یک گروه کوچک که هانریش بل، نویسنده آلمانی به آن "جنگ شش نفر علیه ۶۰ میلیون" عنوان دادهبود، نبود. بلکه هواداری گسترده برخی از گروههای چپ از اهداف این گروه بود. علت پایهای این امردر چگونگی شکلگیری راف نهفته است..Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: اولریکه ماینهوف، از بنیانگذاران راف
راف و جنبش دانشجویی ۱۹۶۸
راف در شرایطی پا گرفت که جهان دستخوش دگرگونیها و تغییرات مهم بود: آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم، برای آلمان دموکراسی به ارمغان آوردهبود، با آغازجنگ علیه مردم ویتنام اعتبار خود را به عنوان حامی روابط دموکراتیک از دست داد. در اروپا افکارجنبش دانشجویی فرانسه، در پایان سال های دهه ۱۹۶۰ به آلمان نیز راه یافت. اعتراضات دانشجویی در آلمان ابتدا متوجه سکوت سیاستمداران و سرمایهداران و مدیران اقتصادیای میشد، که احتمالا در دوران نازی نیز با دستگاه همسازی داشتند. مسافرت شاه ایران به عنوان "دیکتاتور دست نشاندهی آمریکا در منطقه" در سال ۱۹۶۷ به برلین که در جریان تظاهرات علیه آن دانشجویی آلمانی به نام بنو اُنه زورگ کشته شد، جرقهای بود که به خشم دانشجویان دامن زد.Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: کشته شدن بنو اُنه زورگ در جریان تظاهرات دانشجویی در واقع شکلگیری راف، یکی از پی آمدهای جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ بود. برخی انگیزههای راف و این جنبش، همخوانیهای زیادی با هم داشتند: ضدیت با فاشیسم، امپریالیسم و کاپیتالیسم. در این رهگذر، اقدامات اصلاحی دولت از نظر پایهگذاران راف، یعنی آندرآس بادر، اولریکه ماینهوف، گودرون انسلین و هورست مالرکافی نبودند. آنان بر آن بودند که سیستم پارلمانی و حزبی نمیتواند به خواستهای جامعه پس از جنگ آلمان پاسخ دهد. راف در جستجوی راهی مستقیم برای عمل سیاسی بود. چاره را در گذاشتن سلاح در برابر سیستم دیدند.
تشکهای ابری سوخته و کودکان ویتنامی
در۲ آپریل سال ۱۹۶۸ دو فروشگاه بزرگ در فرانکفورت به آتش کشیده شدند. آتش افروزان چند روز پس از این رویداد، شناسایی و دستگیر شدند: گودرون انسلین و آندرآس بادر. انسلین در پاسخ روزنامهنگاران گفت: «من علاقه ای به چند تشک ابری سوخته ندارم. من از کودکانی که در جنگ ویتنام به آتش کشیده می شوند، حرف می زنم.» حرف زدن با اسلحه را این دو، پس از آشنایی با اُلریکه ماینهوف در ماه مه و سفرشان به فلسطین در ژوییه همان سال آموختند.
در واقع دو سال آغاز کار راف، علاوه بر آموزش نظری و عملی، بیشتربه گردآوری وسایل و امکانات برای این سازمان گذشت: دستبرد به بانک، دزدی اسلحه، سرقت اتومبیل... ابتدا در سال ۱۹۷۲ بود که اهداف حملات، برای این گروه مشخص شدند. آنها از جمله در ۱۹ ماه مه ۱۹۷۲ ساختمان انتشاراتی آکسل شپرینگر را که روزنامه "بیلد" را منتشر میکرد، در هامبورگ به آتش کشیدند. در ظرف ۱۴ روز پلیس آلمان، هولگر ماینز، آندرآس بادر و یان کارل راسپه، و در عملیاتی جداگانه، الریکه ماینهوف و گودرون انسلین را دستگیر میکند و به این ترتیب موفق می شود، اولین نسل راف را به دام بیندازد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: در جستجوی کریستین کلار از رهبری راف، پوستر پخش شده از سوی پلیس
اعتصاب غذا به خاطر حبس در سلول انفرادی
هنوز چند دقیقه ای به ساعت ۷صبح باقی مانده بود که در روز ۲۱ ماه مه ۱۹۷۵ درهای ساختمان دادگاه شتمهایم در اشتوتگارت به روی تماشاگران و روزنامه نگاران باز شد. دادگاه هسته اصلی راف، در این روزآغاز میشد. خبرنگاران علاوه بر شرح جریان دادگاه، از "وضعیت رقتبار" متهمین که حکایت از تحمل شرایط دشوار زندان می کرد نیز، گزارش دادند. آن ها به خاطرهمین شرایط غیر انسانی که به آن "شکنجه از طریق حبس د رسلول انفرادی" میگفتند، بارها دست به اعتصاب غذا زده بودند. درست در این مرحله که رهبری راف به عنوان "قربانی" و "زندانی یک حکومت فاشیستی" مطرح شد، موج هواداری از این گروه نیز در میان مردم بالا گرفت. برخی از گروههای چپ، هدف اصلی فعالیتهای خود را بهترشدن شرایط زندان برای این زندانیان قراردادند. آنها از این که هولگرماینز در پی اعتصاب غذا در زندان در گذشت، یکه خوردهبودند. انگیزه اصلی نسل دوم راف که در سال ۱۹۷۵ به سفارت آلمان در استکهلم حمله برد، مرگ ماینز بود. در این برهه، موافق همهپرسی انستیتوی نظرسنجی آلنزباخ، هرچهارآلمانی در گروه سنی زیر ۳۰ سال، با این گروه همدلی میکرد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: زندان بروخزال، محل حبس کریستین کلار، یکی از اعضای مرکزی راف
حبس ابد و خودکشی جمعی
پس از ۱۹۲ روز محاکمه، در ۲۸ آپریل ۱۹۷۷ رای دادگاه به این ترتیب اعلام شد: حبس ابد برای آندرآس بادر، گودرون انسلین و یان کارل راسپه. الریکه ماینهوف در این زمان دیگر زنده نبود. او به گفته مقامات زندان در سال ۱۹۷۶ خود را در سلولش دار زده بود. سه تن دیگر رهبری راف، باز هم به گفته منابع رسمی، در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۷ دست به خودکشی زدند. برخی هنوز هم درستی خبر خودکشی جمعی رهبران راف را به پرسش میکشند.
نسل دوم
در اواسط سالهای ۷۰ ، نسل دوم راف با اشغال سفارت آلمان در استکهلم آغاز فعالیت کرد. درخواست این گروه، آزادی زندانیان تروریست بود. دولت آلمان، موافق سنت خود، این خواست را نادیده گرفت. اعضای گروه ولی به عملیات مسلحانه خود ادامه دادند: در ۷ آپریل ۱۹۷۷ به دادستان کل کشور، زیگفرید بوباک در کارلسروهه شلیک شد. قربانی دیگر در این دهه کلان بانکدار، یورگن پونتو بود. در۵ سپتامبر، رییس اتحادیه کارفرمایان، هانس مارتین شلهیر به گروگان گرفته شد و چون دولت به خواست تروریستها تن در نداد، به قتل رسید. این گروه با دزدیدن هواپیمای لوفتهانزا نیز نتوانست به هدف خود که آزادی زندانیان تروریست بود، دست یابد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: مارتین شلایر، در اسارت راف
نسل سوم
در دهه ۸۰ ، سومین گروه راف فعالیت خود را آغاز کرد. قربانیان این نسل مدیر زیمنس، کارل هاینز بکورتز، رییس دفتر وزارت امور خارجه، گرولد فون براونمهل و رییس بانک ملی آلمان، آلفرد هرهاوزن بودند. پس از فروپاشی دیوار برلین، تروریستها دیگرنمیتوانستند ازجمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) به عنوان "پناهگاه" خود استفاده کنند. دو تن از این فراریان تروریست، ولفگانگ گرامز و بیرگیت هوگهفلد، در سال ۱۹۹۳، در شهر کوچک باد کلاینن دستگیرمیشوند. در این ماجرا به طور مشکوکی به گرامز تیر میخورد. در۲۰ ماه آپریل ۱۹۹۸ سرانجام راف انحلال خود را اعلام میکند. این نامه ۸ صفحهای با چنین جملهای پایان مییابد:« امروز ما به این پروژه پایان میدهیم. چریک شهری به شکل راف دیگر به تاریخ تعلق دارد... انقلاب میگوید: من بودم، من هستم، من خواهم بود.»
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: وداع با اسلحه: اعلامیه انحلال راف
واکنشهای ضد قانونی دولت آلمان
دولت آلمان در برخی موارد در رابطه با گروه تروریستی راف، واکنشهایی ناشی از عدم اطمینان به خود نشان داد. به بهانه حفظ امنیت داخلی، سران سیاسی در آن زمان، دست به اقداماتی زدند که آزادیهای مدنی و قانونی شهروندان این کشوررا محدود میساختند. از جمله پس ازگروگانگیری هانس مارتین شلهیر، جلوی توزیع وپخش خبر گرفته شد. هم چنین درارگان های اجرایی، کادر ضد بحران شکل گرفت؛ امری که در قانون اساسی آلمان در نظر گرفته نشده بود. از سوی دیگر با سرعتی سرگیجه آور، قانون موسوم به "محدودیت تماس" به تصویب رسید که بکلی مخالف نص صریح قانون اساسی مبنی برتضمین برقراری تماس موکل با وکیل مدافعش است. هرچند این قانون بعد ها تعدیل شد، ولی هنوزهم در مواردی ویژه به کار گرفته میشود.
پرونده همچنان باز است
بحث بر سر آزادی بریگیته مونهاپت در رسانههای گروهی آلمان نشان می دهد که پرونده این تشکیلات تروریستی همچنان باز خواهد ماند. از هر چه بگذریم، هنوز پرده از روی بسیاری از ترورهایی که این گروه در "پائیز آلمان" مرتکب شده، برداشته نشده است.
ب. ا.
چاپ
ب. ا. www.dw-world.de © Deutsche Welle.
No comments:
Post a Comment