Monday, April 16, 2007

اهواز و اعترافات پانزده ملوان بریتانیایی

رضا وشاحی

بازداشت پانزده نفر خدمه بریتانیایی در آب های عراق، بار دیگر اهمیت آب راه شط العرب و منطقه اهواز ، جنوب عراق و در کل تمام خلیج عربی را گوشزد می کند.

مردان عرب اهوازی که در کانال تلویزیون دولتی حکومت ایران ظاهر شدند و به ارتباطات خود با کشورهای خارجی و فعالیت در بمب گذاری اعتراف کردند، همه گی حالت خسته و عصبی داشتند وچشم هایشان فروغ خود را از دست داده بود، نه علامتی از زندگی بود در چهره شان و نه لبخندی.همه اینها نشانه شکنجه های فیزیکی و روانی بر روی آنها بود.

این اولین باری نیست که حکومت ایران نمایش شو سیاسی اعترافات تلویزیونی به راه می اندازد، بعد از انقلاب سال 1357 بسیاری از رهبران سیاسی، اعضا و حمایت کنندگان آنها، بر روی صفحات تلویزیونی ظاهر شده و به آنچه حکومت ایران می خواست اعتراف کردند.

تحت فشارافزاینده بین المللی، حکومت ایران پانزده ملوان بریتانیایی را آزاد نمود. حکومت ایران که از آزادی آنها هیچ چیزی به دست نیاورده بود و حتی پنج عضو اطلاعات ایران که در شهر اربیل در شمال عراق بازداشت شده بودند آزاد نشدند، مجبور شدند آزادی آنها را به عنوان عفو اسلامی یا هدیه عید پاک به مردم بریتانیا جلوه بدهند و دروغی هم بگویند که دولت بریتانیا نامه عذر خواهی نوشته ولی هرگز آن را منتشر نکنند...

این روزها ملوانان بریتانیایی که آزاد شده اند، در مصاحبه های مختلف ماجرای بازداشت ونحوه رفتار ایرانیان را بازگو می کنند، که چگونه در سلول های انفرادی نگاه داری شدند، از کمبود خواب و شکنجه فیزیکی و روانی صحبت می کنند. همه اینها برای آنهایی که فضای سیاسی ایران را می شناسند؛ موارد آشنایی است.

باید گفت که این پانزده خدمه بریتانیایی خوش شناس هستند که آزاد شدند. اکثر کسانی که در ایران در اعترافات تلویزیونی شرکت می کنند، اعدام می شوند. بسیاری از فعالان حقوق بشر اعترافات تلویونی در ایران را به عنوان علامت خطری جدی و نقطه غیر قابل بازگشت در نظر می گیرند، به این معنا که بعد از اعتراف در تلویزیون، آنها، حکومت ایران دیگر آنها راعفو نخواهند کرد.

شکی نیست که اعترافات نیروهای بریتانیایی که از تلویون دولتی ایران پخش شد، در طولانی مدت به حکومت ایران ضرر بیشتری خواهد زد. حکومت ایران سابقه طولانی در گروگان گیری دارد، مانند حمله به سفارت امریکا و همچنین گروگان گرفتن کودکان اهوازی در زندان کارون. در عین حال خبرهای دخالت و فعالیت ایران در عراق افزایش می یابد.

این ماه 83 سال می شود که اهواز قدرت سیاسی خود را از دست داد. اهواز از اینگونه اعترافات متحمل رنج های بسیاری شده است. شاید که بزودی جریان اصلی شط العرب به مسیر درست خود باز گردد.

دانشگاه اربیل؛ نهادی برای مدرن شدن کردستان عراق






نيما تمدن

عباس ولی، استاد پيشين علوم سياسی در دانشگاه های بريتانيا و استاد و رييس «دانشگاه بين المللی هولير (اربيل)» به رادیو فردا می گوید که کردستان عراق در شرايطی در حال رشد و توسعه است که روند نهادينه شدن ارکان سياست يا حکومت داری در اين منطقه وجود نداشته است.

دکتر ولی، اکنون دو سال است که به کردستان عراق آمده و رياست دانشگاهی را به عهده دارد که پيشتر مشابهی در اين منطقه نداشته است؛ «دانشگاه بين المللی هولير (اربيل)» که تدريس در آن به زبان انگليسی است و از چند ماه قبل کارش رسما آغاز شده است.
وی که از کردهای متولد مهاباد در استان آذربايجان غربی ايران است می گويد که ايده شکل گيری اين دانشگاه از سوی مقامات حکومت فدرال کردستان عراق مطرح شد.
به گفته دکتر ولی، هم اکنون از چهار منطقه کردستان، يعنی مناطق کردنشين عراق، ايران، ترکيه و سوريه دانشجويانی در حال تحصيل در اين دانشگاه هستند.

رييس دانشگاه بين المللی هولير (اربيل)، شکل گيری اين نهاد آموزشی و آکادميک را با حضور استادانی که از کشورهای غربی به اربيل آمده اند، سرآغاز حرکتی برای «مدرنيزه کردن و ايجاد اصلاحات در منطقه کردستان عراق» می داند.
منطقه ای با ثبات در کشوری جنگ زده

چهار سال پس از آغاز جنگ عراق، نگاه اغلب رسانه ها به سوی بخش های ناآرام و پر تنش اين کشور متمرکز است؛ مناطقی که به شکل عمده در نواحی مرکزی يا نيمه جنوبی اين کشور جای دارند.
اما در همين مقطع زمانی چهار ساله، در بخش شمالی عراق و به طور مشخص سه استان کردنشين اين کشور، آرامش نسبی برخوردار بوده و زيرساخت های اقتصادی با تکيه بر سرمايه گذاری خارجی در حال شکل گيری است.

دکتر عباس ولی، ضمن قبول کاستی هايی در جامعه و فرهنگ کردستان عراق می گويد: مقامات حکومت فدرال کردستان خود به اين کمبودها واقف و معترف اند. مهمترين و اصلی ترين کمبود در اين منطقه، نبود نيرو و کادر متخصص است که اين خود، ميراثی بازمانده از دوران حکومت بعث در عراق است.
با تداوم توسعه اقتصادی در کردستان، افزايش دستمزد ها و به تبع آن تورم و ديگر مشکلات خاص اجتماعی و سياسی به وجود می آيد.
دکتر عباس ولی

اين تحليلگر مسايل عراق، حکومت پيشين عراق را نه تنها مانع پيشرفت ، بلکه عامل تخريب شهرها و مناطق کردنشين در اين کشور می داند. وی می گوید که «حالا مقامات حکومت کردستان می خواهند با آخرين سرعت بازسازی و پيشرفت کنند اما توسعه سريع، بی ترديد از نظر جامعه شناسی، اقتصادی، سياسی و حتی فرهنگی و روانی مشکلاتی برای اينجا به بار می آورد. چون اين توسعه، تا حد زيادی جابجايی موقعيتی همراه می آورد.»
به عقيده کارشناسان و تحليلگران امور خاورميانه، کردستان عراق اکنون در وضعيت جذب سرمايه گذاری و رونق اقتصادی است. پروژه های عمرانی، صنعتی و بازرگانی که در اين منطقه در حال پيشرفت است همگی نشانگر «توسعه اقتصادی در کردستان عراق» هستند.
اما به اعتقاد دکتر ولی، با تداوم توسعه اقتصادی در اين منطقه، افزايش دستمزدها و به تبع آن تورم و ديگر مشکلات خاص اجتماعی و سياسی به وجود می آيد.
وی می افزاید که به ويژه که بار اصلی اين تحول اقتصادی، ناشی از سرمايه گذاری های وارداتی از کشورهای همسايه مانند ترکيه، ايران و سوريه است و اقتصاد اين کشورها نادرست و خراب است.
به گفته دکتر ولی نتيجه اين می شود که تورم کشورهايی نظير ايران، ترکيه و سوريه نيز همراه برنامه های توسعه در اين منطقه، وارد کردستان عراق می شود.
رييس دانشگاه بين المللی اربيل، دلايل ديگری را نيز دال بر ضعيف و لرزان بودن توسعه اقتصادی در کردستان عراق بر می شمرد: «از جمله اينکه تنها منبع درآمد حکومت کردستان، سهم ۱۳ درصدی است که از درآمد نفتی عراق دريافت می کند که این قرار است به ۱۷ درصد افزايش يابد.»
با اين حال دکتر عباس ولی، به آينده توسعه اقتصادی و چشم انداز توسعه سياسی در کردستان عراق اميدوار است و می گويد: «در

محدوده خاورميانه، اکنون آزادی قابل تحسينی در اينجا وجود دارد. شايد يک دليل آن اين باشد که مذهب هنوز در اينجا حريم شخصی است و به ايدئولوژی تبديل نشده است. جامعه از اساس، سکولار است و حکومت نيز سعی دارد که از اين شرايط پشتيبانی کند.»

پتانسيل دوگانه: ثبات و توسعه يا ناامنی و جنگ

برخی کارشناسان می گويند که «کردستان عراق در حال حاضر دارای دو پتانسيل است؛ پتانسيلی برای توسعه، سازندگی و برقراری دموکراسی و ديگری پتانسيلی برای ايجاد تنش و ناآرامی با توجه به تهديدهای موجود از سوی همسايگان.»
از دکتر عباس ولی درباره ميزان اميدواری به شرايط، اعتماد به ماندگاری و اثرگذاری دانشگاهی می پرسم که او رياستش را به عهده دارد.

دکتر ولی:«ممکن است در کوتاه مدت، امور کردستان عراق به هم بريزد ولی فکر نمی کنم هيچ کدام از دولت های همجوار، توانايی اقتصادی و نظامی لازم را داشته باشند که کردستان عراق را در بلند مدت زير سيطره نگه دارند.»
او می گويد: گرچه در يک مقطع زمانی کوتاه مدت، اميدی به تثبيت وضع عراق به ويژه در بغداد نيست اما حکومت خودمختار کردستان قادر به اداره امور است؛ چرا که حضور ما در اينجا وابسته به وجود يک دانشگاه و بنياد آکادميک و فرهنگی است.
وی می افزاید: اما درست است که دانشگاه ها نيز در خلا زندگی نمی کنند و در چارچوب سياست موجود بايد ادامه حيات دهند. بنابراين شرايط تدوام کار ما در کردستان عراق، تابع وضعيت سياسی است.

به گفته دکتر ولی، «اساس کار بر اين است که اين حکومت در چارچوب عراقی فدرال و دموکراتيک، به شکل فدرال محلی باقی بماند.

در اين صورت ما هم می مانيم. اما اگر با توجه به تهديدهای کشورهای همسايه يا گروه هايی در بغداد، وضع با ثبات کردستان، تغيير کند حتما دانشگاه نيز نمی ماند. ولی به نظرم در شرايط کنونی، چنين تهديدهايی، واقعيت اساسی ندارد.»
وی در ادامه حتی «احتمال حمله نظامی همسايگان کردستان عراق» را پيش می کشد اما می گويد: «ممکن است در کوتاه مدت، امور اينجا به هم بريزد ولی فکر نمی کنم هيچ کدام از دولت های همجوار، توانايی اقتصادی و نظامی لازم را داشته باشند که کردستان عراق را بلند مدت زير سيطره نگه دارند.»

رييس دانشگاه بين المللی اربيل می گويد که با توجه به رشته دانشگاهی اش (علوم سياسی و روابط بين الملل) اکنون هيچ نقشی به عنوان مشاور سياسی در حکومت فدرال کردستان عراق ندارد اما با توجه به اينکه دانشگاه بين المللی اربيل، يک نهاد با پشتوانه دولت کردستان است، مقامات اين منطقه عراق از پژوهش ها و دستاوردهای آموزشی و علمی اين دانشگاه بهره مند می شوند.
تحصيل در دانشگاه بين المللی هولير (اربيل)
دانشگاهی که دکتر عباس ولی، رياستش را به عهده دارد با ايده و پشتيبانی حکومت کردستان تاسيس شده «پس با توجه به دولتی بودنش، تحصيل در اين دانشگاه رايگان است اما امتحان ورودی دارد.»

به گفته عباس ولی، امتحان ورودی اين دانشگاه به زبان انگليسی است و با توجه به استاندارد بريتانيايی که بر اين نهاد حاکم است

«آزمون ورودی در سطح بالايی برگزار می شود. به طوری که بيش ازچهار هزار نفر برای سال اول فعاليت دانشگاه در رشته های مختلف ثبت نام کردند اما تنها نزديک به ۳۰۰ نفر پذيرفته شدند.» گرچه از قديم دانشگاه اربيل (با دانشکده هايی متنوع) در اين شهر فعاليت داشته است اما عباس ولی می گويد عاملی که باعث شد مقامات حکومت کردستان عراق مجاب شوند که برای مدرنيزاسيون در این منطقه، دانشگاهی تازه را افتتاح کنند،«اين بود که تدريس در اين دانشگاه براساس شيوه های مدرن خواهد بود.»
عاملی که باعث شد مقامات حکومت کردستان عراق مجاب شوند که برای مدرنيزاسيون در این منطقه، دانشگاهی تازه را افتتاح کنند،«اين بود که تدريس در اين دانشگاه براساس شيوه های مدرن خواهد بود.»

رییس دانشگاه اربیل

اين استاد دانشگاه، علت تدريس به زبان انگليسی در اين دانشگاه را «ضعف زبان های شرقی از جمله عربی، فارسی، ترکی و کردی در بيان مفاهيم مدرن سياسی و اجتماعی» می داند.به اعتقاد دکتر ولی، «منابع و مآخذ درسی برای رشته های علوم سياسی، اقتصادی و اجتماعی در زبان های رايج در اين منطقه خيلی ضعيف است.»

اين استاد دانشگاه، هيچ عاملی غير از آزمون ورودی را در پذيرش دانشجو دخيل نمی داند: «ما نه براساس قوم و مليت يا نژاد دانشجو می پذيريم و نه بر اساس جنسيت يا محدوديت سنی. بر همين اساس اکنون دانشجويانی از ايران، ترکيه و سوريه داريم. همين طور دانشجويان عرب که از جنوب عراق آمده اند.»

دکتر عباس ولی، يکی از مهمترين مشکلات خود و همکارانش برای افتتاح اين دانشگاه را يافتن استادان مجرب و مسلط به زبان انگليسی در ديگر کشورها و جلب رضايت آنها برای اقامت در کردستان عراق می داند: «چون معيار کاری ما غربی است اساتيد بايد از کشورهای غربی می آمدند. مثلا رييس دانشکده جامعه شناسی از دانشگاه سيدنی آمد يا استادان ديگر از سوئد، آمريکا و انگليس آمدند.» در دانشگاه بين المللی اربيل، شش رشته در مقطع کارشناسی تدريس می شود: علوم سياسی و روابط بين الملل، اقتصاد و امور مالی، بازرگانی و مديريت، جامعه شناسی، تاريخ، و فناوری اطلاعات.

به گفته دکتر عباس ولی، تصميم گرفته شده که در آينده ای نزديک دو دانشکده ديگر نيز به جمع اين دانشکده ها افزوده شوند: تربيت معلم انگليسی برای مدارس و تکنولوژی نفت

پاییز آلمان در تابستان آغاز شد: ماجرای راف







پاییز آلمان در تابستان آغاز شد: ماجرای راف سمبل راف
شنبه ۷ آپریل ۲۰۰۷: سی سال است که از کشتن دادستان کل کشورآلمان، بوباکس، به دست تروریست‌های گروه موسوم به راف (RAF) می‌گذرد. این ترور که آغاز یک سری قتل در سالهای دهه هفتاد با انگیزه‌های سیاسی بود، بعدها با عنوان "پاییز آلمان" وارد تاریخ این کشور شد. نگاهی به ماجرای راف می‌اندازیم.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: صحنه‌ پس از قتل دادستان کل کشورآلمان، بوباکس
وقتی درهای زندان آیشاخ در روز ۲۵ مارس ۲۰۰۷ به روی بریگیته مون‌هاوپت (Brigitte Monhaupt) باز شد و او پس از ۲۴ سال حبس پا به دنیای آزادی گذاشت، ساعت حدود دوی صبح بود. تا این ساعت این زندانی سرسخت گروه موسوم به بادرـ ماینهوف تنها بخشی از محکومیت های چندگانه‌اش را پشت سر گذاشته بود: او در سال ۱۹۸۵ از سوی دادگاه عالی اشتوتگارت به ۵ بار حبس ابد و ۱۵سال زندان عادی محکوم شده بود.Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: بریگیته مون‌هاوپت ولی براساس قوانین جزایی آلمان، هر زندانی حق دارد، پس از گذراندن "حداقل زمان مجازات" خود، درخواست "آزادی با قید و شرط " کند. مون‌هاپت که به اتهام "۹ بار قتل و طرح و پیاده کردن شمار زیادی از حملات مسلحانه" محاکمه شده است، از این حق استفاده کرد و ماه پیش با موافقت مقامات مسئول آلمان از زندان آزاد شد. البته برخی از صاحب نظران حقوقی آلمان، به ویژه خانواده‌های قربانیان این موج ترور که در سالهای ۷۰ امنیت داخلی آلمان را به طور جدی به خطر انداخته بود، از این رأی "بزرگ منشانه" خشنود نیستند. واقعیت ولی این است که مقامات حقوقی که باید تصمیمات خود را با توسل به مواد قانونی مستند کنند، چاره ای جز موافقت با تقاضای مون‌هاپت نداشتند: چون موافق قانون اساسی این کشور، یکی از سه پایه اصلی سیستم حکومتی آلمان، حکومت برمبنای قانون است.


بسته شدن پرونده راف

عنوان RAF مخفف Rote Armeefraktion به معنای فراکسیون ارتش سرخ است. این گروه را در آغاز "بادرـ ماینهوف" نیز می‌نامیدند، چون دو تن از بنیانگذارانش آندرئاس بادر و اولریکه ماینهوف بوده‌اند. بارها از این سخن رفته است که دیگر پرونده‌ این گروه بسته شده. ولی با پخش خبرآزادی مون‌هاپت باز بحث در این مورد بالا گرفت.
در پرونده‌های اعضای فعال این گروه تروریستی که تعدادشان در کل از ۲۵۰ نفر تجاوز نمی‌کرد، ترور ۳۴ انسان ثبت شده‌‌است. این قربانیان از تمام قشرهای جامعه برخاسته ‌بودند: پلیس، کارمند بانک، راننده، زن خانه دار، چند دادستان و سرمایه دار. ولی دلیل ترس و بیمی که ترور چپ مسلح در دهه ۱۹۷۰ برانگیخته بود، تنها به خاطر ضربات مسلحانه یک گروه کوچک که هانریش بل، نویسنده آلمانی به آن "جنگ شش نفر علیه ۶۰ میلیون" عنوان داده‌بود، نبود. بلکه هواداری گسترده برخی از گروه‌های چپ از اهداف این گروه بود. علت پایه‌ای این امردر چگونگی شکل‌گیری راف نهفته است..Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: اولریکه ماینهوف، از بنیانگذاران راف


راف و جنبش دانشجویی ۱۹۶۸

راف در شرایطی پا گرفت که جهان دستخوش دگرگونی‌ها و تغییرات مهم بود: آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم، برای آلمان دموکراسی به ارمغان آورده‌بود، با آغازجنگ علیه مردم ویتنام اعتبار خود را به عنوان حامی روابط دموکراتیک از دست داد. در اروپا افکارجنبش دانشجویی فرانسه، در پایان سال های دهه ۱۹۶۰ به آلمان نیز راه یافت. اعتراضات دانشجویی در آلمان ابتدا متوجه سکوت سیاستمداران و سرمایه‌‌داران و مدیران اقتصادی‌ای می‌شد، که احتمالا در دوران نازی نیز با دستگاه همسازی داشتند. مسافرت شاه ایران به عنوان "دیکتاتور دست نشانده‌ی آمریکا در منطقه" در سال ۱۹۶۷ به برلین که در جریان تظاهرات علیه آن دانشجویی آلمانی به نام بنو اُنه زورگ کشته شد، جرقه‌ای بود که به خشم دانشجویان دامن زد.Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: کشته شدن بنو اُنه زورگ در جریان تظاهرات دانشجویی در واقع شکل‌گیری راف، یکی از پی آمدهای جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ بود. برخی انگیزه‌های راف و این جنبش، همخوانی‌های زیادی با هم داشتند: ضدیت با فاشیسم، امپریالیسم و کاپیتالیسم. در این رهگذر، اقدامات اصلاحی دولت از نظر پایه‌گذاران راف، یعنی آندرآس بادر، اولریکه ماینهوف، گودرون انسلین و هورست مالرکافی نبودند. آنان بر آن بودند که سیستم پارلمانی و حزبی نمی‌تواند به خواست‌های جامعه پس از جنگ آلمان پاسخ دهد. راف در جستجوی راهی مستقیم برای عمل سیاسی بود. چاره را در گذاشتن سلاح در برابر سیستم دیدند.


تشک‌های ابری سوخته و کودکان ویتنامی

در۲ آپریل سال ۱۹۶۸ دو فروشگاه بزرگ در فرانکفورت به آتش کشیده شدند. آتش افروزان چند روز پس از این رویداد، شناسایی و دستگیر شدند: گودرون انسلین و آندرآس بادر. انسلین در پاسخ روزنامه‌نگاران گفت: «من علاقه ای به چند تشک ابری سوخته ندارم. من از کودکانی که در جنگ ویتنام به آتش کشیده می شوند، حرف می زنم.» حرف زدن با اسلحه را این دو، پس از آشنایی با اُلریکه ماینهوف در ماه مه و سفرشان به فلسطین در ژوییه همان سال آموختند.
در واقع دو سال آغاز کار راف، علاوه بر آموزش نظری و عملی، بیشتربه گردآوری وسایل و امکانات برای این سازمان گذشت: دستبرد به بانک، دزدی اسلحه، سرقت اتومبیل... ابتدا در سال ۱۹۷۲ بود که اهداف حملات، برای این گروه مشخص شدند. آنها از جمله در ۱۹ ماه مه ۱۹۷۲ ساختمان انتشاراتی آکسل شپرینگر را که روزنامه "بیلد" را منتشر می‌کرد، در هامبورگ به آتش کشیدند. در ظرف ۱۴ روز پلیس آلمان، هولگر ماینز، آندرآس بادر و یان کارل راسپه، و در عملیاتی جداگانه‌، الریکه ماینهوف و گودرون انسلین را دستگیر می‌کند و به این ترتیب موفق می شود، اولین نسل راف را به دام بیندازد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: در جستجوی کریستین کلار از رهبری راف، پوستر پخش شده از سوی پلیس

اعتصاب غذا به خاطر حبس در سلول انفرادی

هنوز چند دقیقه ای به ساعت ۷صبح باقی مانده بود که در روز ۲۱ ماه مه ۱۹۷۵ درهای ساختمان دادگاه شتم‌هایم در اشتوتگارت به روی تماشاگران و روزنامه نگاران باز شد. دادگاه هسته اصلی راف، در این روزآغاز می‌شد. خبرنگاران علاوه بر شرح جریان دادگاه، از "وضعیت رقت‌بار" متهمین که حکایت از تحمل شرایط دشوار زندان می کرد نیز، گزارش دادند. آن ها به خاطرهمین شرایط غیر انسانی که به آن "شکنجه از طریق حبس د رسلول انفرادی" می‌گفتند، بارها دست به اعتصاب غذا زده بودند. درست در این مرحله که رهبری راف به عنوان "قربانی" و "زندانی یک حکومت فاشیستی" مطرح شد، موج هواداری از این گروه نیز در میان مردم بالا گرفت. برخی از گروه‌های چپ، هدف اصلی فعالیت‌های خود را بهترشدن شرایط زندان برای این زندانیان قراردادند. آن‌ها از این که هولگرماینز در پی اعتصاب غذا در زندان در گذشت، یکه خورده‌بودند. انگیزه اصلی نسل دوم راف که در سال ۱۹۷۵ به سفارت آلمان در استکهلم حمله برد، مرگ ماینز بود. در این برهه، موافق همه‌پرسی انستیتوی نظرسنجی آلنزباخ، هرچهارآلمانی در گروه سنی زیر ۳۰ سال، با این گروه همدلی می‌کرد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: زندان بروخ‌زال، محل حبس کریستین کلار، یکی از اعضای مرکزی راف

حبس ابد و خودکشی جمعی

پس از ۱۹۲ روز محاکمه، در ۲۸ آپریل ۱۹۷۷ رای دادگاه به این ترتیب اعلام شد: حبس ابد برای آندرآس بادر، گودرون انسلین و یان کارل راسپه. الریکه ماینهوف در این زمان دیگر زنده نبود. او به گفته مقامات زندان در سال ۱۹۷۶ خود را در سلولش دار زده بود. سه تن دیگر رهبری راف، باز هم به گفته منابع رسمی، در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۷ دست به خودکشی زدند. برخی هنوز هم درستی خبر خودکشی جمعی رهبران راف را به پرسش می‌کشند.


نسل دوم

در اواسط سال‌های ۷۰ ، نسل دوم راف با اشغال سفارت آلمان در استکهلم آغاز فعالیت کرد. درخواست این گروه، آزادی زندانیان تروریست بود. دولت آلمان، موافق سنت خود، این خواست را نادیده گرفت. اعضای گروه ولی به عملیات مسلحانه خود ادامه دادند: در ۷ آپریل ۱۹۷۷ به دادستان کل کشور، زیگفرید بوباک‌ در کارلسروهه شلیک ‌شد. قربانی دیگر در این دهه کلان بانکدار، یورگن پونتو بود. در۵ سپتامبر، رییس اتحادیه کارفرمایان، هانس مارتین شله‌یر به گروگان گرفته ‌شد و چون دولت به خواست تروریست‌ها تن در نداد‌، به قتل رسید. این گروه با دزدیدن هواپیمای لوفت‌هانزا نیز نتوانست به هدف خود که آزادی زندانیان تروریست بود‌، دست یابد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: مارتین شلایر، در اسارت راف
نسل سوم

در دهه ۸۰ ، سومین گروه راف فعالیت خود را آغاز ‌کرد. قربانیان این نسل مدیر زیمنس، کارل هاینز بکورتز، رییس دفتر وزارت امور خارجه، گرولد فون براون‌مهل و رییس بانک ملی آلمان، آلفرد هرهاوزن بودند. پس از فروپاشی دیوار برلین، تروریست‌ها دیگرنمی‌توانستند ازجمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) به عنوان "پناهگاه" خود استفاده ‌کنند. دو تن از این فراریان تروریست، ولفگانگ گرامز و بیرگیت هوگه‌فلد، در سال ۱۹۹۳، در شهر کوچک باد کلاینن دستگیرمی‌شوند. در این ماجرا به طور مشکوکی به گرامز تیر می‌خورد. در۲۰ ماه آپریل ۱۹۹۸ سرانجام راف انحلال خود را اعلام می‌کند. این نامه ۸ صفحه‌ای با چنین جمله‌ای پایان می‌یابد:« امروز ما به این پروژه پایان می‌دهیم. چریک شهری به شکل راف دیگر به تاریخ تعلق دارد... انقلاب می‌گوید: من بودم، من هستم، من خواهم بود.»
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: وداع با اسلحه: اعلامیه انحلال راف

واکنش‌های ضد قانونی دولت آلمان

دولت آلمان در برخی موارد در رابطه با گروه تروریستی راف، واکنشهایی ناشی از عدم اطمینان به خود نشان داد. به بهانه حفظ امنیت داخلی، سران سیاسی در آن زمان، دست به اقداماتی زدند که آزادی‌های مدنی و قانونی شهروندان این کشوررا محدود می‌ساختند. از جمله پس ازگروگانگیری هانس مارتین شله‌یر، جلوی توزیع وپخش خبر گرفته شد. هم چنین درارگان های اجرایی، کادر ضد بحران شکل گرفت؛ امری که در قانون اساسی آلمان در نظر گرفته نشده بود. از سوی دیگر با سرعتی سرگیجه آور، قانون موسوم به "محدودیت تماس" به تصویب رسید که بکلی مخالف نص صریح قانون اساسی مبنی برتضمین برقراری تماس موکل با وکیل مدافعش است. هرچند این قانون بعد ها تعدیل شد، ولی هنوزهم در مواردی ویژه به کار گرفته می‌شود.

پرونده همچنان باز است

بحث بر سر آزادی بریگیته مون‌هاپت در رسانه‌های گروهی آلمان نشان می دهد که پرونده این تشکیلات تروریستی همچنان باز خواهد ماند. از هر چه بگذریم، هنوز پرده از روی بسیاری از ترورهایی که این گروه در "پائیز آلمان" مرتکب شده، برداشته نشده است.
ب. ا.
چاپ
ب. ا. www.dw-world.de © Deutsche Welle.

Ahwaz and the confessions of 15 British servicemen









By Reza Vashahi

The arrest of 15 British naval personnel in Iraqi waters has again indicated the importance of Shat al Arab waterway and the Ahwaz area, south of Iraq, in general, and all the Arabian Gulf area.

As the story of the captured British officers reached the point when the Iranian authorities showed them confessing in front of the camera, it reminded viewers of the previous showing of the10 Arab Ahwazi men who were executed during the past three months.

The Arab Ahwazi men who appeared on Iranian state TV confessing their involvement with a foreign country and taking part in bombing were all pale and nervous, their eyes was listless, no life, no smiles. These were the symptoms of psychological pressure and torture.

This is not the first time that the Iranian government has staged political confession propaganda. It started after the 1979 revolution and since then many political leaders, members and supporters, has been seen on TV confessing to what the Iranian government wanted them to confess.

Under increasing international pressure, the Iranian government have released the 15 British personnel. Because they did not gain anything out of it, not even the release of their captured intelligence service men in Arbil city, in the north of Iraq; they had to present their release as an Islamic amnesty, an Easter gift to the British people, lying about a letter of apology from the UK government.

Today the released personnel have told the real story behind their confessions, of how they were kept in solitary confinement, experiencing sleep deprivation and torture, physical and psychological. To those in touch with the ongoing political situation in Iran it is a familiar story.

Yet these 15 people are lucky to have been released. Most people never escape the hangman’s noose after confessing in Iran. Many human rights activists consider a confession on Iranian TV as the point of no return. Usually after the Iranian government has shown someone confessing, there will be no amnesty. It is a clear alarm signal.

No doubt in the long term this latest confession video will cause more harm to the Iranian government, which has a long history of taking hostages, like the US embassy siege in 1980 and the Ahwazi children in prison in Karoon. At the same time the number of stories of Iran’s involvement in Iraq is going up and up.

This month it will have been 83 years since Ahwaz lost self rule and power. It has suffered a lot through these kinds of confessions. May the main waterway of Shat al Arab soon be back to its right direction.

Wednesday, April 11, 2007

بهره‌برداري از دومين حلقه چاه مخزن خامي مارون خوزستان





اهواز – خبرنگار جام‌جم آنلاين: دومين حلقه چاه در مخزن خامي مارون به عنوان عميق‌ترين و پرفشارترين مخزن گازي جهان به

همت كارشناسان داخلي به بهره‌برداري رسيد. رئيس عمليات حفاري منطقه 5 شركت ملي مناطق نفتخيز جنوب گفت: كار تكميلي چاه 308 مارون از آبان پارسال آغاز شده و هم اكنون پس از اجراي كار رشته تكميلي، مشبك كاري و اسيد كاري به بهره‌برداري رسيده است.محمد منجزي با بيان اين كه اين چاه پنج هزار و 662 متر عمق دارد گفت: از اين چاه روزانه 5 هزار بشكه مايعات گازي و 50 ميليون فوت مكعب گاز بازيابي مي‌شود.وي هزينه حفاري و تكميل اين چاه را 200 ميليارد ريال عنوان كرد و افزود: درآمد توليدات اين چاه در كمتر از 20 روز تمام هزينه‌هاي صرف شده را جبران خواهد كرد.